داستان های واقعی اجتماع : اعتیاد

راننده اورژانس اجتماعی ما را مستقیم به کوچه ای می برد که منزل موردنظر در آن قرار دارد و ما باید جایی پیاده شویم که نزدیک محل اعلام شده نباشد، بچه های اورژانس فکر آبروی ساکنان خانه را می کنند مبادا میان همسایه ها برایشان حرف در بیاید که فلانی ها.
پیرمردی با چهره مهربان در آپارتمان را باز می کند. به قیافه اش نمی آید اهل آزار و اذیت کودکان باشد. سماوات اسم امیرسام را می برد و پیرمرد تایید می کند که کودک در خانه است و اجازه ورود می دهد. پدر و مادر کودک هم در خانه هستند. اعتیاد در چهره هر دوشان پیداست و معلوم می شود دلیل تماس چه بوده. پدر رفت لباس مرتب تری بپوشد، اما فریده مادر پسرک همان طور با لباس خانه، جلوی ما نشست و به سوالات مددکار و روان شناس تیم جواب داد.
سن و سالش حدود ۳۰ است و سه سال پیش در خیابان با همسرش آشنا شده. از همان اول می دانسته شوهرش معتاد است و تصمیم می گیرد انگیزه ای شود تا شوهرش اعتیاد را ترک کند که پدرش را از دست می دهد و در همین ناراحتی ها، برای رسیدن به آرامش، به مصرف مواد گرایش پیدا می کند. چند باری تفریحی استفاده می کند تا این که گرفتار می شود. یک سال و نیم هم شیشه مصرف کرده و بعد ترک می کند، تا دو هفته پیش که به قول خودش <<مثل سگ>> متادون را هم ترک کرده. سه ماه و نیم از بارداری اش گذشته بوده و او تازه متوجه بچه می شود، اما پزشکش به او اجازه نمی دهد که متادون را کنار بگذارد.


پسرش حدود دو ماه پیش، معتاد متولد شد و دو هفته برای ترک در بیمارستان مفید بستری بوده. بعد از مرخصی، عمه اش او را می برد که پیش خودش از او نگه داری کند و خیالش راحت باشد که نوزاد سالم می ماند. پدر هم تحت نظر پزشک ترک کرده و متادون مصرف می کند.
خواهرهای آقا با ازدواج او و فریده مخالف بودند، بعد از ازدواج آنها و معتاد شدن فریده دیگر نور علی نور می شود و بهانه حسابی دست خواهرها می افتد و آنها هم چندین بار به خانه آنها می آیند تا او را از خانه برادرشان بیرون کنند، اما برادر با این که معتاد است، هنوز هوش و حواسش را از دست نداده و همسرش را دوست دارد و می گوید به هیچ قیمتی از او جدا نمی شود. حالا که بچه آمده هر دو انگیزه بیشتری برای ساختن زندگی سالم پیدا کرده اند، این را فریده می گوید و پسرش را با قربان صدقه بغل می گیرد و اضافه می کند که اگر امیرسام نباشد، باز برمی گردد به مواد.

پشت در پشت، میراث شیشه
پرونده دیگری که تیم سیار اورژانس اجتماعی برای بررسی آن رفت، در منطقه ای در جنوب پایتخت بود. طبق معمول تیم در خیابان اصلی و دور از منزل مورد نظر پیاده شد و در کوچه ها به دنبال پلاک موردنظر گشت.

منبع: مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-داستان های واقعی اجتماع : اعتیاد

تحقیق جدید: چقدر قرار گرفتن در برابر صفحه نمایش برای کودکان بد می باشد؟

بازگشت به مدرسه

داستان‌های واقعی اجتماع : اعتیاد

نکاتی در مورد بلوغ زودرس و دیررس

داستان زندگی یک فیلمساز

ایجاد اشتیاق در بچه ها برای مدرسه رفتن

شناخت اختلال یادگیری در کلاس درس

کند ,هم ,اعتیاد ,ترک ,خانه ,فریده ,می کند ,است و ,می شود ,را می ,می برد ,واقعی اجتماع اعتیاد

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طرحواره درمانی ایران کهن drbeiraghi ✨♡blog night♡✨ hiholiday مجـلل سقـف راوی سرخس ایده های کسب و کار گذرگاه فکر و ذکـر کانون بازنشستگان آموزش وپرورش کرمانشاه